ثنا گلیثنا گلی، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره

من و... من

 

 

 

 

 

 

خدایا از تو مغجزه می خواهم

معجزه ای بزرگ در حد خدا بودنت

تو خود بهتر می دانی

معجزه ای که اشکم را جاری کند

نا امید نیستم

فقط دلتنگم.....

بدون عنوان

خوشحالم از اینکه دنیا اومدی و دنیای مارو زیبا کردی. با اومدنت همه چیز عوض شده.دوست دارم خیلیییییی. بهترین دوران زندگیم دران بارداریم بوده.بهترین دوران.دورانی پر از شادی.شادی از اینکه هستی دختر ناازم. یادم نمیره چطور تو شکمم تکون می خوردی. از همون اول بارداری تا لحظه زایمان .انگار دیروز بود.روزی که فهمیدم هستی،تو وجودم چقدر خوشحال شدم.بال دراوردم و پرواز کردم.اول بی بی چک گذاشتم و دیدم دوخط شد.سریع به بابایی زنگ زدم.طول خونه رو تند تند راه میرفتم و تو پوست خودم نمی گنجیدم.داد میزدم که هست،نی نی هست. خدایا شکرت شکرت شکرت. بعد به مامانی زنگ زدم،خیلی خوشحال شدن.من خیلیییییییی خوشحال شدم. منتظر بودم ویاری که همه ازش صحبت می کنن شروع...
26 مرداد 1392

دلتنگی...

سلام بعد از مدتها دلم برای وبلاگم تنگ شده بود اومدم تا بنویسم خاطراتت رو. دیروز داشتم فکر می کردم به اینکه دختر نازم بزرگ شده و مدرسه میره.به اینکه هم سن و سالاش وبلاگ فیس بوک دارن.پیش خودم گفتم نکنه که ثنا هم دوست داشته باشه و خدایی نکرده حسرت بخوره که چرا پدر و مادرم برای من این کارو نکردن تا خاطراتم رو برم و بخونم. راستیتش بی خیال وبلاگ شده بودم اما وقتی دید بیشتر مامانا برای بچه هاشون وبلاگ درست کردن و از خاطرات بارداری و سختی هاش و از بدنیا اوردن بچه هاشون و مشکلات و خوشی هاش گفتن یک آن گفتم من هم باید ادامه بدم تا روزی که دختر بتونه خودش بخونه و بنویسه و خودش ادامه بده.با خوندن خاطراتش شاد بشه. امیدوارم بتونم این کار رو انجام ب...
26 مرداد 1392

سیسمونی قسمت اول

قربونت برم مواظب خودت باش   سلام امید زندگی مامان وبابا   قربونت برم که این روزها خیلی شیطون شدی ........ یا لگد میزنی یا سکسکه می کنی .... منم که ذوق مرگ می شم از خوشحالی ..... فدات بشم ..... خیلی دختر خوبی دارم با مامانش همکاری میکنه .....   از همین جا از مامان جون وبابا جون تشکر میکنم بابت سیسمونی قشنگی که تهیه کردن........دستشون درد نکنه .... ان شاءالله به سلامتی ودل خوش استفاده کنی .......     اول از کالسکه ، کریر ، صندلی ماشین و کیفت شروع می کنم.       اینارم خودم برات بافتم امیدوارم خوشت بیاد عشق من. پتو،حوله،کلاه و دستکش و شال...
11 ارديبهشت 1392

عید دیدنی و عیدی های خوکشل

سلام عزیز دل مامانی،خوبی گلم؟الهی فدات بشممم قربون اون تکونای نازت ایشالا که همیشه شاد و بازیگوش باشی.امسال ما خیلی خوشبختیم چون تو هستی. هر روز می رم سر کمدت و لباسات و نیگاه می کنم براشون ذوق می کنم.ایشالا وقتش که برسه میای و می پوشیشون. الهی قربونت برم،مامان مادری و بابا اقبال و عمه اینا اومدن خونمون.مامان مادری برات یه شال و پاپوش بافته،قربون پاهای نازت برم.   یه عروسک دخملی ناز برات خریده تا باهاش بازی کنی.یه پتو خیلیییی خوشرنگ.مبارکت باشه قند عسلم.   راستی یادم رفت بگم،مامان مادری رفته مشهد زیارت،شما رو ه فراموش نکرده بود و برات یه کادو اورده بود.دستشون درد نکنه.   ناز نازیه مامان دیشب ما...
17 فروردين 1392

اینم عشق ماااااااااا

احتمالا اكنون وزن كودك شما حدود 1800 گرم و طول او هم حدود 43.2 سانتي متر است و بيشتر فضاي رحم شما را به خودش اختصاص داده است. ناخنهاي انگشتان پاهاي او درآمده اند و ناخنهاي انگشتان دستهاي او هم رشد كرده اند. برخي از كودكان در اين مرحله موي واقعي هم درآورده اند در حالي كه برخي ديگر تنها موهاي نرمي شبيه به كرك هلو دارند. شما چگونه تغییر می کنید؟ در حال حاضر حجم خون شما (پلاسماي خون و گلبولهاي قرمز آن) حدود 40 تا 50 درصد بيشتر از زماني شده است كه حامله نبوديد. اين تغيير براي آن است كه نيازهاي شما و كودكتان تامين شود. همچنين اين خون اضافي خونريزي هنگام زايمان را هم جبران خواهد كرد. وزن شما به ميزان نيم كيلوگرم در هفته در حال افزايش است كه ن...
3 فروردين 1392

حرفای بزرگونه

دختر ملوسم امشب دلم می خواد باهات یکم بزرگونه حرف بزنم ! تو این روزا وشبهایی که من وتو،هفته بیست و هشت ازهمنفسی مونو شروع کردیم، وتو بی خبر از دغدغه های دنیا داری تو دل مامان غذاهای خوشمزه میخوری، موسیقی های قشنگ گوش میدی، برای خودت میخندی وخلاصه دور از هیاهوی دنیای ادم بزرگا واسه خودت زندگی میکنی، توی دنیا کلی خبروهیاهوست !خوب وبد! شاید خیلی ها باشن که حتی یه تیکه نونه ساده یا حتی یه لیوان اب تمیزهم برای خوردن نداشته باشن ،حتی لباسی ساده برای پوشیدن! اما به لطف خدا ، توهمه اینا رو داری... واینا همه جای شکر و تشکر داره!شکر خدا که لطف ومهربونیش رو با دادن این همه نعمت واین مدلی شامل حالت کرده! پس بیا از همین حالا که تودل مامانی، باهمدیگ...
9 اسفند 1391

لذت ماورایی

دخترم : وااای که یه  وقتا چه لذتی داره بعد از دقایق و گاه ساعتی انتظار برای اینکه ضرباهنگ زندگیت رو در وجودم حس کنم، بعد از کلی نوازش کردنت از ورای بطنم ونازت رو کشیدن ، مثل یه عروس ماهی تو دلم میلغزی وغرق لذتی ماورایی ام میکنی! الحق که مادر بودن چه لذتی داره ! خدایا به شکرانه ی این نعمت به درگاهت دعا میکنم این لذت رو به همه ارزومندانش بچشون!     ...
9 اسفند 1391

بدون عنوان

دختر قشنگم قصدم از نوشتن این پست فقط شرحی بر احوالات این روزهای تو فرشته ی کوچولوئه!   عزیزم این روزا دیگه کاملا حرکاتت رو احساس میکنم...شما بیشتروشاید همش شبها بیداری وحرکت میکنی...روزها فقط بعد از خوردن غذا ویا شنیدن بعضی از موسیقی هاوآهنگ ها.   یه وقتا خوابی...اما همینکه بابا میاد خونه وصداش رو میشنوی، شروع میکنی به حرکت!   قربونت برم الهی،گاهی وقتا ماشالا انقدر تکون می خوری که می خوای شیکمم و سوراخ کنی و بیای بیرون.وای که چقدر این لحظه ها رو دوست دارم .خدایا شکر شکر شکر مامان جون هر روز زنگ می زنه و احوالت و می پرسه.دایی علی که عاشقته. خیلی دوست داره. اخه منم دوسش دارم زیاد. بابا جون دلواپست...
9 اسفند 1391

درد و دل با خدا...

خدایا.... دلم برات تنگه...خیلی ...خیلی...خیلی تنگه!عینه یه بچه ی کوچولو که می پره بغله مامانش واونو سفت میچسبه ودلتنگی هاش رو فراموش میکنه منم دلم میخواد بیام به آغوشت ویه دریا زار بزنم وسنگینیه سینه م رو سبک کنم... خدایا این روزا عینه نی نی ها یه وقتا فکر میکنم هیچ کی منو دوس نداره... خدایا دوستم داشته باشه....زیاااد! دستامو بگیر وبغلم کن...محکممممممممم! دلم برات تنگه.....   ...
27 آذر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و... من می باشد